دورهمی از نوع دیدار خانواده شهید با جمع طلبگی ...
نشسته ایم دور تا دور سالن ؛ مادر شهید معصومانه و مظلومانه نگاه در نگاه بچه ها ؛ گاهی میخندد ، گاهی حرف میزند گاهی سکوت می کند اما آنچه حس میشود یک بغض قدیمیست …
از هر جا که بگوییم و از هر چه حرف بزنیم آخرش ختم میشود به شهید …
شهیدی که ده سال در خاک فاو ماند و آخرش چند تکه استخوان برگشت …
شهیدی که آخرین نامه اش سرتاسر معرفت بود و بصیرت ؛ عشق بود و محبت اهل بیت …
یک جوان نوزده ساله ؛ در اوج احساسات و غلیانات همه را گذاشت و گذشت …
شهید امیرحسین یزدخواستی
روحش شاد …
پ ن :
ناهار امروز سبزی پلو و کوکو سبزی در منزل شهید ؛ یکی از بهترین غذاهای دورهمی سال بود …