آقایان جدا ، خانم ها جدا
بسم رب المتعال
اولین باری که در میهمانی ، خانم ها و آقایان از هم جدا بودند بعد از عروسی مان بود ؛ وقتی با دو تا از دوستان طلبه ، خانهء دوست همسر رفته بودیم .
دور افتادن از همسر در یک محیط جدید را دوست نداشتم ؛
هضمش برایم سخت بود !
لحظات به سختی می گذشت .
لبخندهایم مصنوعی بود
در شوک بودم
اتفاق غریبی که برایم مبهم و پیچیده بود.
درست و غلط ش نامفهوم بود
تخصص نظر دادن نداشتم اما میهمانی ملموسی نبود .
بعد از میهمانی حس جدیدی از این سبک میهمانی داشتم ؛ میهمانی که آقایان در یک اتاق و خانمها در اتاقی دیگر باشند .
احساس رضایت داشتم ؛گاردم کم رنگ تر شده بود
هر چه عمیق تر نگاهش می کردم برایم جذاب تر و لذت بخش تر بود .
چرا که سختی معذب بودن در جمع مختلط را هم نداشتیم و شوخی و خنده و تعریف هایمان هم بیشتر بود .
داشتم با خودم کلنجار می رفتم که این نوع رفتار متعصبانه است یا نه ؟
آیا این سنت مورد تایید است یا نه ؟
آیا ریشهء دینی دارد ؟
گشتم و احادیث زیادی هم دیدم در مورد همسفره نشدن با نامحرم !
گر چه این خلاف جهت آب شنا کردن بود اما من عاشق این خلاف شناکردن هایی هستم که به سرچشمه نزدیکمان می کند …
برایم قشنگ شده بود دوست داشتم همهء میهمانی هایمان در این چهارچوب باشد اما…
کم کم خودمان هم راه افتادیم ؛ میهمانی های دوستانمان را حتما حتما جدا برگزار می کردیم .
امشب میهمان داشتیم یک خانواده از فامیل و یک خانواده از دوستان مشترک .
یک طلبه و یک کارمند …
حالا ما دو سفره پهن کردیم در سالن ، یک سفره برای آقایان محترم و یک سفره برای خانمهای عزیز .
این سنت آرامش دارد ؛ راحتی دارد ؛ این سنت دور همی را شیرین تر می کند .
اصلا دلت خدای تر است .
شور میهمانی برایت بیشتر است .
حس امنیت اش بیشتر است .
جذاب تر است ؛
اصلا صفا و صمیمت اش هم بیشتر است .
پ ن :
سعی کنیم در رابطه با دیگران چهارچوب های رابطهء تان را خودتان تعیین کنید .
صفحات: 1· 2