این خواهران انقلابی ؟
سلام
طاعاتتون قبول ..
#به_قلم_خودم
دغدغه مندان انقلابی ..
نشسته اید ؟
خسته اید ؟
نا امید شده اید ؟
حاشا که جوان انقلابی رنگ ببازد و میدان خالی کند !
حاشا که بنشیند و تلاش دشمن را بنگرد ؟
حاشا که بخوابد و تاراج شود ؟
برخیز
فصل خیزش است ؛
فصل جهاد ما !
فصل عمارشدن ما !
فصل خیزش انقلابی بانوان طلبه !
همانگونه که زنان دیروز با خیزش و بصیرت تاریخ را غیورانه و با اقتدار رنگ زدند امروز نوبت حضور ماست ؛ که سرنوشت فردای کودکانمان را رنگ شرافت و عزت بزنیم ..
برخیز خواهر طلبه ی انقلابی ..
برخیز بانو ...
به نام خدا
سلام
#به_قلم_خودم
طاعات و عباداتتون قبول ?
#انتخابات نزدیکه ؛ روزهایی که بیشتر ما لحظه شماری آمدنش را داشتیم ،
روزها و هفته های پایانی دولت است ؛ دولتی که می خواست با #تدبیر قفل زندگی هایمان را باز کند !
و چرخ های اقتصاد را بچرخاند !، ?
همه خسته ایم .
خسته از فشار #اقتصادی؛
خسته از روزهای سخت زندگی #کرونایی ؛
خسته از بی خیالی و بی غیرتی بعضی سیاسیون و خواص ؛
خسته از اخبار بد ،، از ذلت و وادادگی غرب گرایان ..
لکن ؛ امروز باید روزهای تلاش ما باشد ، روزهای ادای دین به خون شهدا ،
نکند خستگی و کرخی که این فشارها بر ما وارد کرده ما را از مسولیتمان دلسرد کند ..
مسولیت امروز ما ؛ پاشیدن بذر #امید در دل مردمی است که بدترین جنگ های روانی را تحمل کرده اند ..
برخیز بانو و در کنار مردم سرزمینت بذر امید به آینده ی #انقلاب بپاش ..
امروز روز ادای دین است ، روز تلاش و تکاپو برای محقق شدن یک #انتخابات پرشور و روی کار آمدن یک #دولت_جوان_انقلابی ..
هر کداممان هم به اندازه ی وسعمان مسولیم به اندازه ی توان و وقتمان..
یا علی بگو و در بهار #رمضان ، بهار جبهه ی انقلابی را رقم بزن .. ان شالله
و من الله التوفیق
بی مهری های کرونایی
بسم رب المتعال
#به_قلم_خودم
از کی تا حالا اینقدر #بی_رحم شده ایم ؛ از کی تا حالا اینقدر #بی_انصاف شده ایم ؛ از کی توانستیم اینقدر #خودخواه باشیم … درست از کی ؟
وقتی بسته ی #نیروهای #جهادی که شامل #ماسک و #ژل_ضدعفونی و #قرص_ویتامینه هست را می گیرد ؛ عوض تشکر چند تا حرف هم بار #بسیج می کند ؟ این جواب محبته…
طلبکاریم ؛ گله مند که دیر #اطلاع_رسانی کردند و با جانِ ملت بازی شده ، اما نوبت #مسافرت های #نوروزی که شد همه صف کشیدن توی جاده ها .. علی رغم هشدارها ! الان با این هجم #مسافرت یک موقع ایی با جان ملت بازی نشه ؟؟
چطور می توانند به #حرم #اهل بیت جسارت کنند ؟ مگر در #اذن_دخول نمی خوانند : آقا جان شما مرا می بینید ؛ جواب سلامم را می دهید ؛ این رعایت #ادب مقابل #پسر_فاطمه است ؟ …
این مرام ، شایسته ی #دختر_موسی_بن_جعفر (ع) است ؟
چطور هیچ #کشورِ درگیری #قرنطینه نکرد، اما ما #نظام #جمهوری_اسلامی را برای #قرنطینه نکردن زیر سوال می بریم …
هیچ کشوری این هجم از #همدلی و #همدردی و #کمک و #همکاری_خودجوش_مردمی را به خود ندید اما ما برای این موهبت زبان #سپاس نداشتیم … ما ندیدیم و فقط #غر زدیم …
از کی اینقدر #بی_محبت و #بی_معرفت و #بی_منطق شدیم …
می دانید از کی ؟ از آن وقتی که حواسمان به #خوراک ذهنمان نبود .. از آن وقت که به #اخبار_دشمن #اعتماد کردیم و به اخبار خودی نه !
از آن وقت که #منبع خبرمان شد #بی_بی_سی ؛ #من_و_تو ؛ #اینترنشنال و …
از همان وقت کم کم بی معرفت شدیم ؛ بی محبت ؛ بی منطق …یعنی بی معرفتمان کردند ؛ بی محبتمان کردند ؛ بی منطقمان کردند و نفهمیدیم …
حواسمان به #نعمت های زندگی مان باشد …
#نیروی_جهادی در کشور ما یک #سرمایه است ..#ایثار و از #خودگذشتگی جامعه ی ما در جهان تک است ..این ها نعمت های امروز ما هستند …
#شکر_نعمت #واجب است #مسلمان ؛ شکر نعمت فراموشمان نشود …
#کرونا آمده ؛ انسانیت و فهم که از بین نرفته ؛ کمی ملایم تر ؛ کمی #مهربان تر ؛ کمی #منطقی تر
التماس تفکر کرونایی
بسم رب المتعال
#به_قلم_خودم
مدارس ؛ دانشگاه ها و حوزه ها تعطیل اند ؛ اکثر بازارها و مراکز فروش به حالت راکد درآمده ؛ زندگی از رونق افتاده و مردم به طور متوسط کمتر بیرون می روند ؛ بیشتر در منزل هستند و تقریبا بیشتر مراعات می کنند ؛ چون که #ویروسی آمده و زندگی میلیون ها نفر را تحت تاثیر قرار داده ؛ می گویند تنها در ایران هم نیامده ، حتی در آن قاره ی سبز و پیشرفته هم رفته و خیلی جاهایشان را هم فلج کرده ؛
آنجاها را که درست نمی دانم اما اینجا در این جغرافیای زیبای بسته به جانمان که بازار شایعه داغِ داغ است ..
یک آدم هایی هستند که می گویند : این ویروس لعنتی ِ منحوس ؛ از جامعه المصطفی قلمبه زد بیرون ؛ یا می گویند که به اخبار اینطرفی ها گوش نکنید که مثلاً راستش را نمی گویند (اما مثلا اونور آبی ها راستش را می گویند ) یا می گویند که همه ی ملت دارند می میرند ؛ پرستارها و دکترها که جیم شده اند و هیییچ کسی نیست به داد این بدبخت های #کرونایی برسد ؛
یا می گویند که این ها دیر اعلام کردند و گذاشتند که این انتخاباتِ … بگذرد و بعد صدایش را در بیاورند …
یک عده ایی هم می گویند: این حرف ها که نیست ؛ اینقدر که این ها شلوغش می کنند معنی ندارد ؟ و راه #شمال و مسافرت را پیش می گیرند و کلاً می گویند مرگ و ویروس برای همسایه است و کاری با ما ندارد .!.. که البته خیلی هایشان روشنفکر نماها بودند ..
یک عده هم می گویند ، با مدارک هم می گویند: که سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده یک# تاجر_عربستانی که خانمش هم چینی است سبب وارد شدن #کرونا_ویروس به ایران شده و اینکه کدام مردک بی شرفی اسم #جامعه_المصطفی را بُلد می کند ، خدا عالم است ..
یک عده هم می آیند و به #لیس_زدن ضریح متوسل می شوند که شاید به گمان کودکانه ی شان از باب الشفاء بودن این درگاه بگویند ، حال آنکه نمی دانند که این رفتارها نه تنها مایه ی زینت این خانواده نیست بلکه به دستمایه ی فرومایگان شدن می انجامد ..
یک عده ایی ترسیده اند حسابی ؛ می گویند می ترسیم ؛ از چه چیزی ؟؟ ؛
خب از همین #ویروس یک ذره ایی ؛ حالا ویروس و غیر ویروس ؛ معنایی ندارد وقتی هیچ مفرّی نیست برای انسانِ ضعیفی که هر جا بگریزد تحت فرمانروایی اوست ، پس فرقی نیست بین کرونایی و غیر کرونایی ! کسی که وقت رفتنش رسیده ، در رختخواب نرمش هم که باشد باید برود …که انا لله و انا الیه راجعون..
یک عده ایی این اتفاقات را ساخته ی دشمن سیاسی شان می دانند تا کام #مجلسِ_انقلابی را تلخ کنند ،اینها #کرونا را حربه ی رقیب سیاسی برای انتقام گیری از ملّت برای انتخاب انقلابیون می دانند..
یک عده #تعطیلی_حج را علایم ظهور می نویسند و دلمان را به نزدیکی ظهور شاد می کنند .
عده ایی احتکار می کنند و در عوض عده ای خیرات لوازم بهداشتی راه می اندازند .
خلاصه یک عده می گویند ؛ دیر گفتند؛ در مقابل یک عده می گویند اتفاقا زود گفتند تا مشارکت انتخاباتی را بیاورند پایین .. یک عده ایی می گویند اوضاع خیلی خرابتر از این هاست و همهء ۸۰ میلیون دارند می میرند و عده ای هم اصلاً رویش حسابی باز نکرده اند ؛ عده ای این #ویروس_منحوس را دست پرورده ی خارجی ها برای زمین زدن #چین و #ایران می دانند و بعضی می گویند همه جای دنیا درگیر است و این ها خزعبلاتی بیش نیست .. عده ایی پرستاران را در حال نماز و عبادت نشان می دهند و عده ایی در حال رقاصی و بزن و بکوب .. عده ایی سیااااه سیاااه ؛ عده ایی کاملاً وارونه ..
اما ؛ اما در این فتنه ؛ که نمی دانم فتنه است یا فرصت . بلاست یا امتحان.
که هر چه هست ؛ امیدمان این است که گذراست و چشممان به دهان ولی امر مسلمین .. چشممان به نصیحت های پدرانه و دلسوزانه ی ایشان که افاضه کنند و راه را نشانمان دهند ..
و آمدند و گفتند: نمی خواهم مساله را کوچک کنم ؛ اما اینقدر هم بزرگش نکنید ؛ به رعایت اصول بهداشتی مقید باشید اما از توسل و توجه و توبه و انابه هم غافل نشوید ؛
این روزها که خانه نشینیم و بساط فضای مجازی داغتر از همیشه است ، حواسمان هست که از کدام طرف تغذیه ی فکری می شویم ، حواسمان هست در طول سالیان سال بر این باور بودیم که اخبار بیگانگان را باور نکنیم که هر چه بر منافع خودشان باشد را خوردِ ما می دهند .
و در عوض خبرهای خودمان هر چه باشد که قصدش خیر خواهی و مصلحت اندیشی مردمانش است .. که حتی به فرض( به فرض) ؛ کم گفتنش هم برای آرامش من و توست .برای حفظ آرامش ما . برای قوی تر بودن در مقابل این ویروس ؛ قابل اعتمادتر و موثق تر است …
حواسمان به خوراک فکریمان باشد…
پ ن :
در این گیر و دارهای اخبار کرونایی چه دارد پیش می آید ؛ حواسمان هست که مسلمانانی بدون #کرونا و البته صد برابر فجیع تر از #کرونا دارند کشته می شوند .
خیلی به این #ویروسِ_منحوس درگیر نشویم ..
کمی #التماس_تفکر_کرونایی
مرگ بر ظلم و بی عدالتی ...
بسم رب المتعال
#به_قلم_خودم
ننه لبه های چادرشو دور دستش تابوند و با اون خیسی زیر چشمش را پاک کرد .
یه آه عمیقی از ته دل کشید و گفت : خیر نبینه الهی ! خدا لعنتش کنه ! خدا مرگش بده زنه نامسلمونو !
از وقتی این غول بی شاخ و دُم از زندگیشون سر در آورد ؛ زندگی دخترم از این رو به اون رو شد ! خودش و بچه های طفل معصومش دیگه رنگ آسایشو ندیدند !
چشمام از تعجب گرد شده بود ؛ تا حالا از ننه این شدت از تنفر و ندیده بودم ؛ آخه ننه کسی بود که حتی برای غریبه ها هم دل می سوزوند ، ننه نه آزارش به کسی می رسید و نه دهان به سخن بی ربط باز می کرد ؛ ننه یه کوه صبر و مهر و محبت بود .
حتماً کارد به استخوانش رسیده که اینجور بی تابی می کند ؟!
ننه دوباره آهی از ته دل کشید و گفت : هر چی بچه های طفل معصومشو می بینم جیگرم کبابه !
خُب حق داره ،! یه زنِ … با بی شَرفی تمام زیر پایِ دامادش ننه نشست و زندگیشونو با دو تا بچه از هم پاشوند !
تو حال و هوای داستان غم انگیزِ پیرزن همسایه بودم که صدای شعارهای #مرگ_بر_آمریکا از بیرون ، حباب خلوتمان را شکست .
مردم با تمام وجود ، با بغض و نفرتی عجیب ، شعار می دادند .
خدایا ! امروز ۲۲ بهمن است ! آنقدر غرق در همدردی با ننه شده بودم که راهپیمایی به کل فراموشم شده بود.
به سرعت چادرم را از روی چوب لباسی پایین کشیدم و در حالی که از ننه عذر خاهی می کردم از منزلشون خارج شدم .
جمعیت مشتاقی که سوز و سرما و باران و برف نمی شناسند ، یکصدا ، متحد ، با عزمی راسخ و قدمهایی استوار در حال شعار دادن بودند ؛ شعارِ #مرگ_بر_آمریکا از تهِ تهِ قلبشان روی لبهایشان می نشست .
یک زخم قدیمی و عمیق ؛ یک دنیا ظلم و بدبختی ؛ یک جهان آدم کشی و جنایت در پس هر شعار نهفته بود .
ذهنم می رود در پیِ حرف های ننه ! آه و ناله هایش ؛ شدت غم و غصه ی بدبختی دخترش و ظلمی که بر آنها شد و یک عالم و یک جهان ظلم و جنایت بر یک ملت ؛ نه ! بر تک تک ملت های مظلوم .
ذهنم می چرخد روی تحریم های ظالمانه ؛ نبودن داروهای اساسی ؛ تحقیر یک ملت آزاده ؛ قلدری و زورگویی های آمریکا ؛ نحسی و شرارت این شیطان بزرگ و قدرت پوشالی قرن .
ذهنم می رود روی خوی مستکبرانه و روی یک جهان عظمت و غیرت ایرانی که تحمل تحقیر ندارد .
لب هایم را باز می کنم و #مرگ_بر_آمریکا یم را محکم می گویم ؛ مرگ بر ظلم ؛ مرگ بر خوی درندگی و وحشی گری مرگ بر خوی مستکبرانه و رقص شمشیر بزدلانه ی شان ؛
مرگ بر لحظه های بی پدری و بی مادری کودکان یمنی و سوری و لبنانی …
مرگ بر نقشه و مکرهای پلید و کثیف شان
مرگ بر انگشتانی که حاج قاسم را از ما گرفت ،
مرگ بر چشمانی که از پشت مانیتور این لحظات را رصد می کرد ،
مرگ بر کاخ سیاه ظالمانه یتان ،
#مرگ_بر_آمریکا …
یا علی