همسنگر سید
امروز مهمان ویژه داشتیم ، شهید دکتر حاج عباس نیلفروشان ، از سرزمین زیتون های مقاوم ، از کنار نیروهای مخلص حزبالله ، از دل مقاومت …
خواندم ایشان از شش سالگی زمانی که پدرشان از اسراییل برایش میگفتند در دل آرزوی مبارزه با اسراییل را داشته ، پسرشان گفته بودند وقتی ایشان در جنگ با داعش بودند نگرانشان بودیم ، ایشان به ما میگفتند: نگران نباشید من در جنگ با داعش شهید نمیشوم من در جنگ با صهیونیسم شهید خواهم شد . این اگر کرامت نیست چیست ؟ این اگر نشانه نیست پس چیست ؟
امروز وقتی اصفهانِ مملو از جمعیت را دیدم ، که برای وداع سردارشان آمده بودند، حس غم و عزت را با هم داشتم ، عزتی که خدا در پرتو بصیرت رهبر عزیزم و شهادت دلاورمردان سرزمینم به ما ارزانی داشته و غم غربت سید ، غم داغ تازه و گرم سید که چه غریب و البته عزیز است ، هنوز نتوانسته ایم رهبر عزیز جبههی مقاومت را تشییع کنیم ، این خود غمش کمتر از غمِ شهادتش نیست …
یک لحظه دلم رفت کنار سید مقاومت ، کنار بزرگ مردی که همسنگرش داشت روی دوش دهها هزار انسان تشییع میشد ، کاش سید الان کنار ما بود ، کاش میشد برایش تشییع با شکوه گرفت .
به قول حضرت آقا سخت است اما این ها برای رسیدن به قله لازم است ، برای اینکه جهان آمادهی منجی شود ، برای ایجاد اضطرار عمومی باید این خونهای مظلوم و پاک ریخته شود تا زمینه برای آمدن امام مهدی عزیزتر از جانمان فراهم شود.
آقاجان منتظرت نشسته نه قیام کرده ایم .