آسیه باش بانو ...
بسم رب المتعال
#به_قلم_خودم
درست زمانی که در تدارک آماده کردن و پختن سحری هستیم ؛ آنوقت که نظر تک تک اهالی خانه را برای پختن سحری می پرسیم ؛ وقتی که در تدارک یک غذایی هستیم که هم مواد غذایی اش کافی باشد هم طعم و رنگ و لعابش دلچسب و مورد علاقه ؛ درست همان موقع ؛در همان وقت ها ؛ هستند کسانی که یک بشقاب غذای شب شان را کنار گذاشته اند برای سحر !
و سحر در سکوت محض و تنهایی می نشینند و همان یک بشقاب غذای اضافه ی شب را میل می کنند و پسوندش شکر خدای سبحان را به جا می آورند …
این ها آسیه های زمانه اند .. وقتی پشت گوشی می گوید یک بشقاب غذای شب را گذاشته ام برای سحرم .. اول کمی جا می خورم ! همسرش سیگاریست و نمی تواند … مثل خیلی ها و خیلی بهانه های واهی دیگر ..
به این هایش کاری ندارم .، اما از آسیه وار زندگی کردنش خوشم آمد ؛ حتی جایی که خودش تنهاست برای خدایی زندگی کردن می جنگد ..زمانی که حتی رفیق زندگیش هم همراهش نیست ! نشسته است سر سفره ی با برکت رحمت الهی … شده است یک آسیه ؛
در دل این آسیه حتما موسی ها به انتظار نشسته اند … برای آسیه شدن کافیست که بخواهی و دستت روی زانوهای خودت باشد .. حتی در عصر ارتباط و اینترنت و تکنولوژی هم می شود آسیه شد …