برگ های نا امید
بسم رب المتعال
#به_قلم_خودم
از ماشین پیاده می شویم . صدای همزمان بسته شدن درهای ماشین را دوست دارم ؛ انگار حرکت دست هایمان نیز ، به وقت هم کوک شده است .
روی سنگ فرش ِ پر از برگ ِ پارک قدم می گذاریم!
برگ ریزان پاییز ، نقاشی آبرنگ خداست .
ترکیب رنگ های زرد و نارنجی و سبز و قهوه ایی یک بوم نقاشی هنرمندانه شده است …
خش خش برگها زیر پایمان ، گوش را نوازش می دهد …
بوی غرور در رگ هایم می دود ؛ یک دنیا برگ زیر پاهایم دارند ریز ریز می شوند ؛
پر از انرژی مثبت هستم ؛ حس های منفی را از خودم دور می کنم ریه هایم را پر از هوای نسبتا تمیز پارک می کنم.
سعی می کنم از طبیعتِ خدا کمک بگیرم برای رسیدن به خودِ خودش .
دوباره به برگهای خشک شدهء روی زمین نگاه می کنم .
برگ هایی بی رمق که حتی نای نفس کشیدن ندارند چه رسد به جان بخشیدن .
زمانی همین برگِ زردِ خشک شده ،
طراوتی داشت ،اُکسیر اکسیژن می پاشید ،
منبع جریان زندگی و انرژی بود ؛
الان ولی محکوم به فناست ؛
الان که از زندگی بریده است از جریان ایستاده است
دستش را از دست صاحبش اش پس زده است و به پایان راه رسیده است !
پایان راه یعنی جایی که دستت را از دست صاحبت بیرون کشیده باشی.
پایان زندگی یعنی از سرچشمهء امید بخش جدا شده باشی .
خودت باشی و خودت ؛
کنار بکشی و در یک جمله امیدت را از دست بدهی .
روزی که امیدت ببُرَد نفست هم می بُرد …
طلبگی یعنی امیدواری ؛
دستت که در دست سر چشمه است زندگی تا ابَد جریان دارد …
چه زیبا مولا علی “علیه السلام” می فرماید :
بزرگترین گرفتاری ، از دست دادن امید است.
غررالحکم
حدیث ۳۶۴۹
مادری شغل شریفی است ...
بسم رب المتعال
در صفحات اینستا در حال گشت و گزار بودم که یک پیج توجهم را به خودش جلب کرد .
پیج ” مادران شریف” متشکل از بانوان دانشجوی دانشگاه شریف ، که دغدغهء مادری دارند .
دانشجوهایی که مسولیت خودشان را امروز کمک به جامعه با فرزندآوری می دانند .
انسانهای فرهیخته و اهل علمی که به دور از خودخواهی و منیت و بر اساس فرمان رهبر عزیز ، حرکت جامعه به سوی کهنسالی را آفتی جبران ناشدنی برای جامعه می دانند و خودشان دست بکار شده اند .
مادران شریف فی الواقع مادران شریفی هستند که با کمال تواضع فرع و اصل زندگی را فهمیده اند و به دنبال درمان درد جامعه پش قدم شده اند .
آیا مادران شریف برای الگو شدن مناسب ترند یا آن سلبریتی بی سوادی که سگ و گربه همه ی دنیایش شده است ؟؟
یک شب در سینما
بسم رب المتعال
گاهی آدم باید همهء کارهایش را زمین بگذارد ؛ نمازش را بدون تعقیبات و سریع بخواند ؛ بچه ها را بردارد و به سینما ببرد …
ثوابِ ساختن ِیک خاطرهء خوب برای بچه ها از چند رکعت نافله و چند دور ِ تسبیح ذکرِ مستحبی ، کمتر نیست .
امروز وقتی میهمان ها رفتند ؛ به دو و با عجله لباسهایمان را پوشیدیم و بیرون زدیم !
برای دیدن فیلم ” #منطقه_پرواز_ممنوع “
نم نم باران می بارد ، ترافیک خیابان روان است ولی باز هم دل تو دل بچه ها نیست که سریع تر برسیم .
پارکینگ ِنزدیک سینما بسته بود ؛ به سختی جای پارک پیدا می کنم ؛ بعد از پارکِ ماشین با عجله وارد ِسالنِ سینما می شویم .
چند ردیفِ انتهای سالن ، خالیست ؛ درست مانند جیب ِ خالیِ بسیاری از مردم !
بچه ها جاگیر می شوند ، روی صندلی که قرار می گیرم درد کمرم هم می گیرد ؛ این طرف و آنطرف می شوم ؛ درد کمرم پیچ و تاب می خورد ؛ همزمان لبهایم را گاز می گیرم اما مجبورم حرفی نزنم چرا که می خواهم یک خاطرهء قشنگ از این یک ساعت و چهل پنج دقیقه بماند .
یک شبی با عمل مستحبی فیلم دیدن همراه بچه ها !
دلهره و هیجان فیلم و یا شاید مرور نیت و انگیزه کاری می کند که درد کمرم را فراموش می کنم ؛ کم کم همراه با بچه ها داخلِ در فیلم می شوم .
یک حس ترس ِ آمیخته با غرور دارم !
دخترها فیلم می بینند و تنقلات می خورند ؛ ذهنشان هم حتما دارد تغذیه می شود .
دارد وطن پرستی را ؛ شجاعت را ؛ تلاش را ؛ غیرت انقلابی را می آموزد .
فیلم تمام می شود از صدای آهنگ و خواندن بچه ها خوشم می آید ؛ انرژی انقلابی مان شارژ می شود .
فیلم خوبی است اگر تا بحال نرفته اید حتما با خانواده برای دیدنش برنامه ریزی کنید .
درختـــــــــــــــِ بی ریشه ...
بچه ها مودب و موقر سر کلاس نشسته اند . سومین سالیست که پله های حوزه را شمارش می کنیم
سومین سالی که با این سیل هیاهو و هجمه باز هم راه حوزه مسیر آرامبخش هر روزیمان است
سومین سالی ست که دستمان را گرفته اند و نشانده اند پای قال الباقر «ع» و قال الصادق «ع»
سومین سالی که اسممان آمده در لیست سربازان امام زمان«عج»
سومین سال مکتبی شدنمان
در این سه سال بچه ها بزرگتر از قبل شده اند
سنگین و موقرتر
عزیز و دوست داشتنی تر
درس خوان و سر به زیر تر
امروز کلاس عقاید داشتیم
استاد مثل بلبل حرف می زند بدون مکث ، با مثالهایی ملموس و به روز
بحث داغ است و دلنشین . سخت است ولی مطابق فطرت و میل درونی
حظَ و بهرهء کلاس از چشمهای پر برق بچه ها پیداست
بحثی پر چالش مطرح می شود ؟
یک خانمی که بی حجاب باشد ؛ کاهل نماز باشد؛ خیلی از حرام ها را به راحتی مرتکب شود؛ عقابش بیشتر است یا خانم غیر شیعه، که بسیار مقید به نماز و حجاب و تقیدات دینی است ؟
هر کس نظری دارد ؟
همهمه است . بحث داغ می شود .
همه برای پاسخ هایشان دلیل دارند
من ولی از یک شیعه که شیعه و محب اهل بیت است این ها را نمی توانم قبول کنم چون شنیده ام اعمال اشتباه ما بچه شیعه ها مثل تیریست برقلب امام زمانمان . این محبت و اعتقاد چگونه قابل توجیه است ؟
در دلم می گویم کاش آن خانم اهل تقید اهل سنت قاصر باشد قاصری که معارف ناب علوی به گوشش نرسیده . از آن هایی که لحظه ی مرگ ولایت علی علیه سلام بر او عرضه شود و او ایمان بیاورد .
همهمه بالا می گیرد …
تقریبا همه با راهنمایی های استاد متوجه جواب می شویم همه قانع می شویم
اصل اعتقادات به منزلهء ریشه است اگر چهارچوب و نظام کلی صحیح نباشد هیچ بذری در آن به سرانجام نمی رسد اما آنکس که اصل عقیده و اعتقادات اش صحیح باشد شاید عمل قبیحی مرتکب شود اما این اشکال در حوزهء اصول دینش نیست بلکه قسمتی از فروع دینش می لنگد …
استاد حرف تامل برانگیزی می زند ؛ حتی یک بی حجاب ِشیعه بهتر از غیر شیعه ی خیلی کار درست است ..
حالا من می خواهم بگویم
خدایا می شود ما یک شیعه کاردرست محب واقعی باشیم از آن هایی که بشود نور چشمی امامش؛ از آنها که همهء ناملایمات و توهین ها و نا مهربانی ها او را از راه دشوار سربازی جدا نکند .؟
عبدی که عظمت یافت ...
در روایت نقل شده است، کسی به زیارت امام هادی (ع) میرود امام از او میپرسند از کجا میآیی؟ پاسخ میدهد از سمت ری آمدهام به مدینه امام میفرمایند تو ثواب زیارت سیدالشهدا را میبری.
در روایت نقل میشود که مدفن مبارک عبدالعظیم (ع) را زیارت کنید که ثواب این زیارت برابر با ثواب زیارت کربلاست.
عبدالعظیم حسنی را بهتر بشناسیم.
بعد علمی :
حضرت عبدالعظیم (ع) از علمای زمان خود بودند و خدمات علمی ایشان باعث برجسته شدنشان شده است.
دلیل اینکه مردم را به زیارت ایشان تشویق میکردند نشان می دهد که اهل بیت (ع) قصد داشتند شیعیان را به سمت ایشان و ویژگی هایی که داشتند سوق دهند.
بعد امام زمان شناسی:
نکتهای که میتوان در زندگی ایشان پیدا کرد ارتباط با امام زمان (عج) است. ایشان در عرضه کردن دین به امام هادی (ع)، ارتباط مستمر داشتن با امام هادی (ع)، چک کردن رفتارهای خودش و دستور گرفتن از امام زمان (عج) یک شاخص شده اند که در روایات نیز از ایشان یاد شده است. اگر ما هم میخواهیم در بحث ارتباط با امام زمان (عج) و دقت در ارتباط با امام زمان (عج) مانند ایشان روشن شویم باید از حضرت عبدالعظیم (ع) یاد بگیریم.
بعد انقلابی :
یک بعد دیگر ایشان جهاد با طاغوت است، در موضوع تخریب حرم امام حسین (ع) حضرت عبدالعظیم (ع) از حرم امام دفاع و با تخریب کنندگان مقابله میکند. سخنرانی کرده و خطبه می خواند و از حریم اهل بیت (ع) دفاع می کند. دفاع ایشان مقابله با طاغوت بوده و سفری هم که به ایران داشته به دلیل طاغوت بوده است و در سفرشان باامام زمان (عج) دیدار میکنند. کسی که برجستهمی شود علاوه بر تبعیت از امام زمان (عج) و ارتباطش با ایشان در مقابل طاغوت هم نباید ساکت بنشیند. اما بعضیها که مهدویت را قبول دارند جهاد و مبارزه را قبول ندارند و معتقدند باید بنشینیم تا آنقدر گناه زیاد شود تا امام عصر (عج) ظهور کند.
بعد مقابله با انحرافات:
حضرت عبدالعظیم (ع) در عراق و ایران و در شهرهای مختلف این دو کشور رفتارهای مختلفی هم می بینند. از ایرانی ها و عراقی ها افراط و تفریطی هایی از علاقمندان به امام حسین (ع) و پیروان دیگر ادیان می بینند. ایشان در برابر این افراط و تفریط ها به راحتی نمی گذرند بلکه به گفت و گو، مناظره، تشویق و ارشاد مشغول می شوند.
اگر شخصی بخواهد الگوبرداری از ایشان بکند ابتدا باید امام زمانی (عج) و زندگی اش مهدوی باشد، دوم اینکه با طاغوت مبارزه کند و در برابر ظلم سکوت نکند که در دوره ما طاغوت همان جبهه استکبار یعنی آمریکا، رژیم صهیونیستی، وهابیت وبهاییت و مجموعه هایی از جبهه های استکبار و داعش هستند.
منبع: میزان